Fal e Hafez - فال حافظ شیرازی با تعبیر

حافظ انسان کامل یا کاملا انسان؟

نگارنده ی این سطور به سائقه و سابقه ی انس سی ساله ی خود با شعر حافظ و با اعتقاد به این اصل که شعر حافظ آینه ی تمام نمای روح و روحیه و عقیده و سلیقه و نگاه و نگرش او به انسان و جهان و طبیعت و ماوراء طبیعت است در این چند نکته تردیدی ندارد که حافظ:

1) مسلمانی پاک اعتقاد و راسخ در علم است.(1) چه علم را به معنای ایمان بگیریم، چنان که بعضی از قدمای مفسران گرفته اند، چه به معنای معارف گوناگون و معارف دینی به خصوص علم کلام، عرفان نظری، و از همه بالاتر و والاتر علوم قرآنی؛ و مهمترین وجهه ی همت او قرآن شناسی است.(2)

2) حافظی که من می شناسم ایمانش آمیزه ای از معنویت و رهیافت عرفانی حافظ مشروح تر خواهد آمد.(3)

3) حافظ در اصول عقاید، یعنی مکتب کلامی، پیرو اشعری و در فروع (مذهب فقهی) شافعی است، و در عین حال آشکارا گرایش به تشیع دارد. اما شیعی کامل عیار نیست و مسلم است که مثل هم مسلمان پاک اعتقاد بی تعصب صاحبدلی دوستدار خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام است.(4)

4) طنز حافظ درباره مقدماتی چون نماز و روزه و حج و مسجد و تسبیح و سجاده و خرقه و خانقاه حاکی از این است که «درد دین» دارد. می کوشد به مدد طنز و در کمال خوشباشی و کرامت نفس و عظمت روح، بدون تلخ زبانی و هجو، ارزشهای تحریف شده را از تحریف و تباهی براند. فی المثل آنجا که می گوید:

زاهد چو از نماز تو کاری نمی رود     هم مستی شبانه و راز و نیاز من

در نمازم خم ابروی تو با یاد آمد     حالتی رفت که محراب به فریاد آمد

مرادش تخفیف ارزش نماز نیست. او نیز نماز را معراج مؤمن و مناجات و رازگوی بنده با پروردگار و رویکرد به غیب و قدس می داند. اما بر آن است که:

نماز درخم آن ابروان محرابی       کسی کند که به خون جگر طهارت کرد

طهارت ارنه به خون جگر کند عاشق    به قول مفتی عشقش درست نیست نماز

که تلمیح به این حرف ژرف حلاج دارد: رکعتان فی العشق لا یصح وضوء هما الاّ بالدم. (5)

آری می گوید و همه می دانیم که اگر هم قرآن را به چارده روایت بخوانی، سرانجام آنچه یا آن که دستت را می گیرد و از سجن صورت می رهاند و بر سریر معنی می نشاند و به راستای رستگاری می کشاند عشق است.

5) حافظ دو پیام بزرگ دارد که درباره ی آنها درکتاب حاضر سخن گفته ایم: عشق و رندی. و درباره ی رندی اشارات کوتاه دیگری در همین پیشگفتار خواهیم داشت.

6) حافظ طبع حساسی در برابر زیبای و ظرافت ناز و نوشهای زندگی دارد. او زهد را فقط در مناعت نفس و طهارت روح می داند؛ نه در ریاضت کشیهای بیمارگونه و رهبانیت های که با ریا و رعونت آمیخته است.

پی نوشتها:

1. ← « این کجا و آن کجا» نوشته ی سعید سیرجانی. کیهان فرهنگی. سال پنجم، شماره ی 10، دیماه 1367، ص 41-44.

2. ← «بوی جان» نوشته ی نصرالله پورجوادی. نشر دانش. سال نهم، شماره ی دوم، بهمن و اسفند 1367، ص 5-11.

3. ← مقاله ی «چارده روایت» در کتاب حاضر در شرح این بیت: عشقت رسد به فریاد ارخود به سان حافظ / قرآن زبر بخوانی در چارده روایت.

4.← «حافظ و اشعریگری» در کتاب حاضر. از طریق فهرست کلمات شرح شده، جست وجو کنید.

5. برای تفصیل در این باب ← حافظ نامه، ص 540

بازگشت