تاثیر پذیری حافظ از سعدی
سعدی (متوفای 691 ق)
نگارنده این سطور مقاله مبسوطی تحت عنوان «حق سعدی به گردن حافظ» نوشته ام که در کتاب ذکر جمیل سعدی (مجموعه مقالات و اشعار به مناسبت بزرگداشت هشتصدمین سالگرد تولد شیخ اجل سعدی علیه الرحمه، از طرف کمیسیون ملی یونسکو، جلد اول، تهران، اسفند 1364، صفحات 303- 334) به طبع رسیده است. در اینجا فقط مقدمه آن مقاله نقل می گردد. برای تفصیل شواهد و نمونه ها لطفاً به آن مقاله مراجعه فرمائید.
موازنه بین هنر سعدی و حافظ و مقایسه بین فکر و شعر و شخصیت و جهان بینی این دو شاعر بزرگ، از دلکش ترین پژوهشهای هنری- ادبی است که سخن سنجان و ادب شناسان قدیم و جدید کمتر به آن پرداخته اند. آنچه تاکنون در این زمینه انجام گرفته عمق و اهمیت چندانی ندارد (مگر بعضی از تحقیقات معدود و محدود، از جمله بحث علی دشتی در فصلی از کتاب نقشی از حافظ – چاپ پنجم، تهران، امیرکبیر، بی تا- تحت عنوان «زبان سعدی» – ص 216- 248- و تاثر حافظ از سعدی. نگارش منوچهر مرتضوی – تبریز، شفق 1336). بعضی از کوششها هم، بویژه در انجمنهای ادبی پنجاه شصت سال اخیر، در جانبداری متعصبانه و ترجیح یکی از این دو غزلسرای گرانمایه بر دیگری بوده است. این نوع مناقشه های سعدی گرایان و حافظ گرایان هنوز به پایان نرسیده ولی از شور و شدتش کاسته شده است. این نحوه نگرش یکسو نگرانه و طرفگیرانه هرگز عمیق نیست و همواره عقیم است. چرا که از سر راست ترین تلقی غافل است. یعنی از این تلقی واقع گرایانه که هنر سعدی و حافظ هیچ یک فراتر یا فروتر از دیگری نیست. این دو حریف و هماورد و همقدر یک دیگرند. این دو بزرگترین غزلسرایان زبان فارسی هستند. هر دو در اوج اعتلاء وتلألو. ولی سبک و سلیقه هنریشان تفاوتهایی دارد، همچنانکه همانندیهایی دارد.
سعدی استاد مسلّم غزل عاشقانه فارسی است ولی عناصر غیر عاشقانه هنری غزلشان به اندازه غزل حافظ نیست. هوشمندی و هنرشناسی حافظ در این بوده است که بخوبی و بزودی دریافته بوده است که در غزل عاشقانه و حدیث مهر و وفا فراتر از سعدی نمی توان رفت. و به جای محال اندیشی و رشک و رقابتهایی که خوشبختانه در نهادش نبوده به راه و روش دیگری رفته است، و به اوج دیگری دست یافته است. این از خوش ترین بخت یاریهای تاریخ شعر فارسی است که حافظ با آنکه از شعر و هنر سعدی بسی تأثیر برده و نمونه های نمایانش خواهد آمد، ولی از سبک و سیاق و سلیقه وی تقلید نکرده است، و گرنه سعدی واره ی کمرنگی از خود به جای می گذاشت.
غزل حافظ به اندازه غزل سعدی طراوت و طربناکی دارد. اگر به اندازه آن سعدی شیرینی و شیدایی ندارد، بیش از او شورمندی و شیوایی دارد. به علاوه عناصر و امکانات تازه ای پیدا کرده است. حافظ دو گونه ابتکار دارد، یکی در محتوا و یکی در صورت. ابداع انقلابی حافظ در صورت، همانا شکستن طلسم انسجام سنتی غزل، یعنی دستکاری در توالی منطقی و عرفی ابیات و استقلال بخشیدن به هر بیت است. غزل حافظ انسجام و تداوم فکری و حالی غزل سعدی را ندارد، اما بیشتر از غزل سعدی فکرانگیز است. تک نوایی نیست، چند نوایی است.
توجه به این گسسته واری و به اصطلاح «پاشان» بودن دلپذیر غزل حافظ، که قرینه اصل «وحدت در عین کثرت» عرفانی است، سابقه کهن دارد و نگارنده این سطور در جای دیگر به آن بیشتر پرداخته و آن را رمز توفیق و طراوت غزل حافظ و متأثر از صورت و ساختمان سوره های قرآن مجید شمرده است که دلایل و فواید هنری باریک و بغرنجی دارد. ( «قرآن و اسلوب هنری حافظ» در ذهن و زبان حافظ،- چاپ دوم، تهران، نشرنو، 1362). ابداع دیگر حافظ در زمینه محتواست، یعنی در غنی تر و متنوع تر ساختن مضامین شعری و معانی شاعرانه.
حافظ نه فقط، به قول یکی از ادب شناسان معاصر، غزل عاشقانه سعدی و معانی شاعرانه. حافظ نه فقط، به قول یکی از ادب شناسان معاصر، غزل عاشقانه سعدی را با غزل عارفانه مولانا- یا به تعبیر دیگر عاشقانگی غزل سعدی را با عارفانگی غزل مولانا – پیوند زده و ترکیب نوینی پدید آورده ( تحول شعرفارسی. تألیف و نگارش زین العابدین مؤتمن – تهران، حافظ و مصطفوی، تاریخ مقدمه 1339، ص294-)، بلکه درعین حال حرف و حکمت و فکر و ذکر را نیز وارد غزل کرده است. همچنین افق و امکانات کنایی (سمبولیک) شعر را فراتر برده است، یعنی غزل را که غرق حال و حماسه و احساس و عاطفه محض بود، بر سر عقل آورده و اندیشمندانه تر ساخته است. همین است که غزل او «خود آگاه تر» و غزل سعدی «بیخودانه تر» است. غزل سعدی طبیعی تر و غزل حافظ صناعی تر است.
حافظ غزل را از سرای طبیعت بیرون آورده و به کوی حقیقت گذر داده است. آری استقلال ابیات، یعنی همان گسسته بستگی و پاشایی غزل هم، قطع نظر از این که علت یا معلول این ابداع اخیر بوده باشد، به این امر مدد رسانده با آن را ممکن ساخته است.
از نظر لفظ و سخنوری نیز این دو شاعر بزرگ به یکسان فصیح یا بلکه خود معیار فصاحت اند. زبانشناسان بهتر می دانند که آیا زبان فارسی، یعنی زبان شعر، درعصر سعدی پخته تر و پرورده تر بوده است یا در عصر حافظ (چه معلوم نیست صرف پیشرفت زمانی، با پیشرفت زبانی همراه باشد). گاه احساس می شود که زبان سعدی ، نظر به یک قرن فاصله، کهن تر می نماید و درصد واژگان و تعبیرات عربی اش اندکی بیشتر از حافظ است. با این همه پاکیزگی و پختگی و آراستگی و پیراستگی زبانشان همانند است. همچنان هر دو هم-فصاحت اند، از ترانه هر دوشان آب لطف می چکد.
آری، به این معناست که نگارنده این سطور، هم غزل سعدی و هم غزل حافظ را در اوج و این دو را بزرگترین غزلسرایان تاریخ شعر و غزل فارسی می داند. هر دو طراز اول و هم طرازند ولی با سبک و سلیقه ای متفاوت. آری بر هم امتیاز ندارند، از هم امتیاز دارند. شک نیست که فضل تقدم از آنِ سعدی است و سعدی بر گردن حافظ حقوق هنری دارد....»
برای فهرست مفصل تضمین ها و اقتباس های حافظ از شعر سعدی و همانندی های هنر این دو با یکدیگر به دنباله مقاله در منبعی که یاد شد رجوع فرمایید.
منبع : حافظ نامه(جلد1)- بهاءالدین خرمشاهی